خاستگاه تمامی مکاتب امنیتی مطرح در دنیای امروز کشورهای غربی هستند. از زمانی که رآلیست ها در بستر مطالعات استراتژیک، امنیت را در چارچوب علوم نظامی بررسی و آن را با تهدید خارجی تعریف کردند؛ و آنارشی بین المللی را اجتناب ناپذیر و چاره را در خود اتکایی نظامی دانستند؛ و پس از آن لیبرال ها در چارچوب مطالعات روابط بین الملل، ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را بر امنیت افزودند؛ و صلح جهانی را بین لیبرال دمکراسی ها میسر و لازمه ی امنیت را علاوه بر رفع تهدید، مستلزم آسایش و رضایت مندی قلمداد کردند؛ و سپس مکتب کپنهاک، در حوزه ی مستقل تری مطالعات امنیتی را دنبال کرد؛ و تهدید را امری بینا ذهنی برشمرد؛ و با تاکید بر بعد اجتماعی و سطح منطقه ای امنیت، رویکرد امنیتی سازی را مطرح کرد؛ در واقع، آنها همگی داستان تطور مساله ی امنیت در غرب را روایت نمودند. داستانی که بر تاریخ نیمکره ی شمالی، از جنگ های سی ساله، تا معاهده ی وستفالی، و آنگاه جنگ های جهانی اول و دوم و سپس دوران جنگ سرد و تا به امروز، منطبق و با روند مسائل امنیتی در سایر کشورها به کلی بیگانه بود. تلاش آنها برای پوشاندن این لباس بر تن کشورهای جنوب، آن قدر بی مناسبت بود؛ که خودشان پی برده و با بر شمردن تفاوت های کشورهای جهان سوم با غرب، مکتب امنیتی جهان سوم را مطرح نمودند. در واقع، مکتب امنیتی جهان سوم، پاسخی به ضرورت بومی گرایی علوم انسانی در حوزه ی مطالعات امنیتی است؛ ولی جنبه ی تراژدی آن این است که باز هم از سوی غربی ها عرضه می شود؛ و در نتیجه غیر بومی است؛ و تجویزی واحد برای کشورهای کاملا متفاوتی است؛ که وجه مشترک شان توسعه نیافتگی است.
بومی گرایی رهیافتی است که در دهه های اخیر در علوم انسانی مورد توجه قرار گرفته است. "اعتقاد به زمینه وند بودن علوم انسانی باعث تقویت نگرش بومی گرایی شده است. بومی گرایان بر این نظر تأکید دارند که جغرافیا و زمینه های اجتماعی و فرهنگی، نقشی آشکار و تردید ناپذیر، در تولید نظام های معرفت و دانش بشری داشته اند. آنها به الزامات محلی و محیطی در سیاست گذاری علمی و سرمایه گذاری برای آن تأکید دارند. علاوه بر مفهوم «بومی سازی علم» یا «علم بومی» به تدریج مفاهیم مشابه دیگری مانند علم عمومی، علم قومی، علم اروپایی و اروپایی شدن علوم در ادبیات علمی شکل گرفته است. حتی در هند از واژه علم پسااستعماری و در چین از نهضت چینی کردن علوم سخن گفته شده است." (ذاکر صالحی،1392) هرگاه به زمینه وند بودن علوم انسانی و مطالعات امنیتی به عنوان یکی از رشته های علوم انسانی، باور داشته باشیم؛ نمی توانیم مسائل امنیتی امروزمان را منفصل از موقعیت جغرافیایی و پیشینه ی تاریخی خود تصویر نماییم. بنا بر می توان امید داشت؛ که مطالعه ی تطور تاریخی و نمود های جغرافیاییِ مساله ی امنیت، در سطح ملی و منطقه ای، به تولد مکتب امنیتی اختصاصی تر و البته کارآمدتر کمک کند. مکتبی که عاری از انگیزه های سوء سیاسی نیمکره ی شمالی و تجویزهای ناشی از توهم "شرق یعنی غرب توسعه نیافته" باشد. چالشی که اندیشمندان غربی تلاش کردند؛ با مکتب امنیتی جهان سوم، بدان پاسخ دهند؛ ولی موفق نشدند. چالش اصلی در پاسخ به این سوال نهفته بود؛ که با فرض پذیرفتن تعریف آنها از جهان سوم، آیا جهان سوم، جامعه ی همگنی است؟
وقتی درباره ی مطالعات بومی امنیت در یک بافت معین، مانند ایران سخن می گوییم؛ عرصه ی آن را دو بُعد "تاریخ" و "جغرافیا" مشخص می کند. بعد تاریخی، از آن رو اهمیت دارد که بسیاری از موضوعات امنیتی امروز، ریشه در تاریخ ما دارند. مسائلی که از موقعیت، فرهنگ و تجربه ی مشترک ما متاثرند. ادعایی که روایی آن را شباهت عجیب این مسائل با مسائل امنیتی قرن های گذشته، دست کم از دوران صفویه به بعد، بویژه عصر قاجار و پهلوی، به روشنی تایید می کند. به عنوان مثال: حاکمیت ایران بر خرمشهر و اروند رود، که امیر کبیر در ارزنه الروم، و در عرصه ی دیپلماسی، برای آن مبارزه کرد؛ و نزدیک بود؛ جان خود را در این راه فدا کند؛ دقیقا همان موضوعی است که صدام حسین، برای آغاز جنگ هشت ساله علیه ایران، دستآویز قرار داد. مساله ی امنیت خلیج فارس و تلاش انگلیسی ها برای تسلط نظامی بر آن؛ حقوق ایران در دریای خزر؛ طمع روس ها به آب های گرم در جنوب ایران؛ استفاده ی ابزاریِ غربی ها از شیوخ عربِ سواحل جنوبی خلیج فارس؛ ترس قدرت های بزرگ، از قدرت گرفتن ایران در منطقه؛ نفوذ دولت های سلطه گر، در ارکان حاکمیت کشور؛ حمایت بیگانگان از رجل سیاسی ابله، ناتوان و سر سپرده، از حاج میرزا آقاسی گرفته تا هویدا؛ از صحنه خارج کردن نخبگان پاک و خدمتگزار، با روش های سخت و نرم؛ فساد اداری گسترده در دستگاه حکومت؛ بی هنجاری اجتماعی به مثابه بستر شکست ها و ناکامی های ملی؛ شکل نگرفتن "دولتِ نماینده" در باور مردم و کارگزاران؛ و ... فهرستی از این مسائل امنیتی هستند؛ که ما قرن ها با آن دست به گریبانیم؛ که بدون شناخت ریشه ای شان، خلاصی از آنها غیر ممکن است.
علاوه بر اهمیت عمومی مطالعات تاریخی، در شناخت پدیده هایی که ریشه در گذشته ی یک ملت دارد؛ مطالعات تاریخی در حوزه ی امنیت، از آن جهت برای ما مهم است؛ که با وجود تجربه ی تاریخیِ اشغال های مکرر، مانند حمله ی مغول، شکست های بزرگ، همچون جنگ با روس ها، که منجر به عهدنامه های خفت بار شد؛ سالیان بی ثباتی، مانند دوران پس از صفویه تا قاجار، جنایات سبعانه، مانند آنچه آغا محمدخان در کرمان و دیگر شهرها مرتکب شد؛ نخبه کشی های فجیع، مانند: قتل قائم مقام، امیرکبیر و مدرس، و تجربه های ناگوارِ بسیاری از این دست، که موجب شده است ملت ما، در طول تاریخ، همواره دل مشغولی "امنیت" داشته باشد؛ مطالعه ی تاریخی- امنیتی در کشور ما بسیار کم انجام شده است. مطالعه ی اندیشه ی امنیتیِ معدود نخبگان سیاسی، که "دغدغه ی ملی" داشته و "صاحب اندیشه" نیز بوده اند؛ و نگاه شان به مسائل امنیتی نیز کم و بیش مشابه بوده، می تواند به تولید نظریه و الگو های امنیتی بومی کمک کند. نظریه و الگوهایی که شانس بیشتری برای حل مسائل مزمن امنیتی ما خواهند داشت.
امیر کبیر یکی از این نخبگان است. هرچند، مثلث استعمار خارجی، استبداد داخلی و جهل مردم، به او بیش از سه سال و اندی امان نداد؛ اما امیر، بی تردید از جمله بزرگ مردانی است که عرض عمرش بیش از طول آن بوده است. او در این دوران کوتاه، نه تنها وقت خودش را صرف تخطئه ی گذشتگان نکرد؛ بلکه مواجب شاعری را که حاج میرزا آقاسی، صدر اعظم نالایق پیشین را هجو و او را مدح کرد؛ قطع کرد؛ تا دقایق ارزشمند صدارت او به این مهملات تلف نشود. امیر با آن که به فراست دریافته بود؛ که کشتن صدر اعظم های پاک و خدمتگزار، سنت شاهان قاجار است؛ و او نیز سرنوشتی جز قائم مقام نخواهد داشت؛ ولی هرگز همت خود را صرف حفظ مقام و حتی جان خود نکرد؛ و در یکی از پرچالش ترین دوره های امنیتی کشور ما، نقشی بی بدیل در حفظ هویت اسلامی و ایرانی، یکپارچگی ملی، استقلال و تمامیت ارضی ایفا کرد. کار بزرگی که نمی تواند بدون پشتوانه ی نظری قوی امنیتی انجام شده باشد.
این کتاب تلاشی اکتشافی، در چارچوب ادبیات رایج مطالعات امنیتی، در گفتار و کردار این نابغه ی ایرانی برای شناخت اندیشه امنیتی اوست. تلاشی که تکرار آن در باره سایر نخبگانِ معیار، امید به شکل گیری تدریجی مکتب امنیتی بومی را افزایش می دهد. اتفاقی که با ترجمه ی مستقیم و غیر مستقیم منابع غربی، و حتی پژوهش های داخلی مبتنی بر چارچوب های نظری غیر بومی روی نداده و نخواهد داد.
سازماندهی کتاب بدین صورت است: در فصل اول مروری بر موضوع امنیت خواهیم داشت؛ و مفاهیم کلیدی، ویژگی ها، ارکان، ابعاد، سطوح و رهیافت های امنیتی را مرور خواهیم کرد. هدف از این فصل این است که اگر خواننده با مباحث نظری حوزه مطالعات امنیتی که چارچوب نظری سایر فصول کتاب است؛ آشنایی ندارد؛ این شناخت را در ابتدا پیدا کند. در فصل دوم، بر اساس این باور که امنیت مقوله ای زمینه وند است و نمی توان آن را جدا از موقعیت زمانی و مکانی اش مطالعه کرد؛ اوضاع امنیتی ایران در دوره ی منتهی به شروع صدارت امیر بررسی شده است؛ تا بدانیم امیر در چه شرایط امنیتی سکاندار این کشتی طوفان زده شده است. در فصل سوم که در واقع اصلی ترین فصل کتاب است؛ اندیشه ی امنیتی امیر، بر اساس تصمیمات، برنامه ها، نامه ها، گفته ها و اقدامات امیر، در چارچوب متعارف مطالعات امنیتی، یعنی: مفهوم امنیت، مرجع امنیت، غایت امنیت، تهدیدات و آسیب پذیری های امنیت، روش ها و ابزار های تولید امنیت ومتولیان امنیت مورد کنکاش قرار گرفته است؛ و بالاخره، فصل چهارم با تعظیم در برابر بزرگ مرد تاریخ ایران، به خطاهای امیر در حوزه ی امنیت پرداخته است.