بحران امنیتی را با دو نگاه می توان: یک "نوع" از انواع بحران و یا یک "سطح" از سطوح بحران قلمداد نمود. هنگامی بحران امنیتی یک نوع از بحران تلقی می شود که ماهیت آن مورد توجه قرار دارد؛ وآن را از دیگر انواع بحران مانند بحران های طبیعی، اجتماعی و سیاسی متمایز می نماید؛ مانند فضاهای بحرانی که در عرصه های جنگ، عملیات تروریستی و ... به وجود می آید، و به روشنی ماهیتی امنیتی دارند. از سوی دیگر می توان بحران امنیتی را یک "سطح" از بحران به شمار آورد. در این صورت هر نوع بحران، با هر ماهیت، هنگامی که اهمیت وجودی پیدا می کند، دچار دگردیسی شده و به بحران امنیتی تبدیل می شود.
بنابر این بحران هایی که نُمود امنیتی دارند را می توان به دو گروه، شامل: "بحران های امنیتی" و "بحران های امنیتی شده" تقسیم نمود. گروه اول بحران هایی هستند که ماهیت امنیتی دارند؛ مانند: جنگ و عملیات تروریستی. گروه دوم بحران هایی با ماهیت طبیعی، اجتماعی، اقتصادی و یا سیاسی هستند که به دلایل مختلف حاد شده و به سطح بحران امنیتی ارتقا یافته اند
بحران امنیتی
اهمیت امنیت و ناامنی در اندیشه بشر، به رابطه آن با بقا و نیستی و یا دست کم، بود و نبود ارزش های اساسی مربوط است. به کاربردن صفت امنیتی برای هر موضوع و رخدادی نیز به این معناست که موصوف، با بقا و ارزش های اساسی ارتباط دارد. از این رو آنچه از ترکیب واژه "بحران امنیتی" به ذهن خطور می کند نیز همین است؛ که بحران های امنیتی با هست و نیست و ارزش های اساسی درآمیخته اند.
«پیچیدگی» مفهوم امنیت از یک سو و ضرورت «درک» درست این مفهوم و «اشتراک نظر» نخبگان و مردم در آن از سوی دیگر، اندیشمندان را بر آن داشت تا مفهوم امنیت را اعتباراً به اجزایی تقسیم نمایند. ارکان مفهوم امنیت یکی از این نوع تقسیمات است. در ادبیات رایج مطالعات امنیتی، ارکان مفهوم امنیت عبارتند از: «مرجع»، «تهدید»، «شیوه و ابزار» تامین،«تامین کننده» و «غایت» امنیت.
مرجع امنیت مهم ترین رکن، اساس شکل گیری و مبنای اصلی تمایز نظریه های امنیتی است. مرجع امنیت می تواند موجودیتی عینی، مانند جمعیت یک کشور؛ و یا موجودیتی انتزاعی، مانند وفاق ملی باشد. مرجع امنیت، با پاسخ به این سوال شناخته می شود که: امنیت «چه کسی» یا «چه چیزی» دارای اهمیت است؟ پاسخ به این سوال ارتباط وثیقی با «نظام ارزش ها» و به تبع آن «جهان بینی» پاسخگو دارد. ره پیک می گوید: در هر سطحي از امنيت، بايد مشخص شود مركز ثقل و كانون امنيت و تهديد كجاست؟ كدام شخص يا اشخاص، كدام نهاد يا نهادها وكدام ايده يا ايده ها، معيار و محك اصلي درك امنيت يا عدم امنيت هستند. از سويي، بسياري موضوعات مي تواند داراي اهميت باشد؛ و بقاء يا وجود آنها درجاتي از خشنودي يا ناخوشايندي را ايجاد كند؛ اما نمي توان تمامي موضوعات مهم و موثر را موضوعات امنيتي تلقي كرد. (ره پيك،1385،ص. 97-75). در صورت نداشتن تعریف روشن از مرجع امنیت نمیتوان تصویر شفافی از تهدیدات داشت؛ در این وضعیت به درستی مشخص نمیشود سیاستگذاریها باید ناظر بر صیانت و دفاع از حریم چه امری باشد. متکثر بودن مرجع امنیت، مشکل بی ثباتی و عدم شفافیت در سیاستگزاریهای امنیتی را موجب خواهد شد. لذا بایستی از میان گزینههای متعدد، با بررسی و تحلیل موضوعات، مهمترین مراجع امنیت شناسایی و احصاء شود.(ره پیک و قربان زاده،1390)
براساس ادبیات رایج مطالعات امنیتی، بحران امنیتی با آماج قرار گرفتن مراجع امنیت، از سایر بحران ها بازشناخته می شود. بنابراین بحران امنیتی علاوه بر ویژگی هایی که برای تمامی بحران ها برشمردیم؛ مانند "خارج شدن اوضاع از کنترل"، "ضرورت واکنش سریع با وجود عدم قطعیت بالا" و "پیآمدهای بسیار تاثیرگذار" که پیش از این بدان پرداختیم؛با دو ویژگی "فضای تعارض آمیز" و "بیم نابودی و یا آسیب جدی به مراجع امنیت" شناخته می شود.
در نتیجه برای بحران امنیتی قلمداد نمودن یک رخداد، دو دسته ویژگی، شامل: ویژگی های رویدادهای امنیتی و ویژگی های بحران باید در آن جمع گردد. همان گونه که هر بحران را نمی توان امنیتی شمرد؛ هر رویداد امنیتی نیزلزوما بحران شناخته نمی شود. مانند عملیات تروریستی، که از گذشته تا کنون همواره در شمار بزرگترین رویدادهای امنیتی شناخته می شده است ولی تا زمانی که یک عملیات تروریستی، شرایط بحران را نداشته باشد؛ مثلا اوضاع از کنترل خارج نشده باشد؛ نمی توان آن را بحران نامید.
یک رویداد امنیتی ممکن است در سطح:موضوع: آنچه باید بدان پرداخته شود.مساله: آنچه باید راهیابی و حل شود.خطر: آنچه باید از آن حذر و یا با آن مقابله گردد.بحران: آنچه سطوح بالا را سپری کرده و به خصوص مرحله آخر آن را با جهش طی کرده باشد؛ تعریف شود. نمودار زیر این فرآیند را نشان می دهد.
به عبارت دیگر: بحران امنیتی وضعیتی است که با افزایش ناگهانی تنش بین بازیگران، مراجع امنیت در معرض خطر جدی قرار می گیرند؛ کنترل بر اوضاع به شدت کاهش یافته و با وجود محدودیت گزینه های تصمیم و عدم قطعیت بالا، واکنش سریع اجتناب ناپذیر است.
بحران امنیتی شده
«ماهیت بحران ها الزاما ثابت نمی ماند و ممکن است در طول زمان تغییر کند.» (تاجیک 1384:94) محیط بحرانی، دارای شرایطی ناپایدار است؛ و این بی ثباتی شامل ماهیت خود بحران نیز می شود. تبدیل یک اعتصاب به آشوب و سپس شورش فرآیندی است که ممکن است با سرعتی باورنکردنی روی دهد. گاه فاصله بین یک مطالبه گری صنفی و یک آشوب شهری به اندازه پرتاب یک سنگ و شکستن یک شیشه است. بحران های طبیعی در بسیاری از مواقع به بحران های اقتصادی و سپس اجتماعی تبدیل می شوند. جنگ به عنوان یک رویداد امنیتی نیز می تواند به بحران های سیاسی، اجتماعی و ... تبدیل شود.
اما رایج ترین دگردیسی در بحران ها، تبدیل بحران های طبیعی، اقتصادی و اجتماعی به بحران سیاسی و بحران امنیتی است؛ که گاه به طور متوالی، یعنی ابتدا سیاسی و سپس امنیتی، و گاه به یک باره صورت می گیرد. برخی معتقدند بحران ها می توانند «در سه گروه عمده: اجتماعی، سیاسی و امنیتی طبقه بندی شوند. به دلیل ماهیت پویایی که این سه گروه عمده دارند امکان تغییر شکل، محتوی و کانون هریک از آنها به دیگری وجود داشته و با فعال شدن مجموعه ای از متغیرهای تاثیرگذار این روند به انجام می رسد». .»(امیری ،1391: 220)
«فرآیند امنیتی شدن بحران های اجتماعی بستگی به مجموعه ای از متغیرهای زمینه ای و تاثیرگذار خارجی دارد؛ که به تنهایی و در ترکیب با یکدیگر مسیر این تغییر و تحولات را مشخص می نمایند. ... امنیتی شدن بحران های اجتماعی با توجه به فرهنگ مختلف جوامع و آستانه تحمل انسان ها و دولت ها از الگوهای متفاوتی تبعیت می کند. برخی از پدیده ها در یک جامعه مشخص به سرعت به بحران امنیتی تبدیل می شوند؛ و در جامعه ای دیگر این تحول بسیار کُند و در برخی موارد نامحتمل است. ... نوع بحران، ظرفیت نظام سیاسی و امنیتی کشور، میزان جدی بودن تهدیدات ناشی از بحران، در کنار بازیگران موثر در بحران، منطقه و بافت جغرافیایی محل وقوع بحران، میزان برخوردهای خشونت آمیز در بحران، روش های مدیریت بحران، تعدد و تنوع مسائل چالش برانگیز، متغیرهای ساختاری و بالاخره سطح تلاطم محیط از مهم ترین متغیرهای موثر بر فرآیند امنیتی شدن بحران های اجتماعی هستند.» (امیری ،1391: 220)
بی تردید زمینه ها و انباشت ضعف ها و آسیب پذیری ها در این دگردیسی تاثیر تعیین کننده ای دارند؛ ولی آخرین و آشکارترین عامل این است که، مدیریت نامطلوب و مزمن شدن این بحران ها(طبیعی، اقتصادی و اجتماعی) توجه افکارعمومی را به سوی مراجعی که می توانند و یا می بایست اوضاع را سامان دهند، یعنی نهادهای حکومتی سوق می دهد؛ و این شائبه را به وجود می آورد؛ که آنها اراده لازم و یا کارآمدی کافی برای حل بحران ندارند؛ در نتیجه مشروعیت شان به چالش کشیده می شود. این اتفاقی است که در حادثه آتش سوزی ساختمان پلاسکو در تهران(۳۰ دی ۱۳۹۵) و حادثه فروریختن ساختمان متروپل (۲ خرداد ۱۴۰۱) روی داد.
خراسانی زواره از مرکز تحقیقات ارتقای ایمنی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی دلایل اوج گیری بحران پلاسکو به چیزی فراتر از آنچه بود را این گونه تحلیل می کند: «یکی مشکلات مهم در این حادثه عدم مدیریت صحنه و مشخص نبودن فرمانده در لحظات اولیه آتش سوزی بود. اولین اقدام قبل از انجام هر کاری مدیریت صحنه حادثه است. مدیریت حادثه درواقع مجموعه اقداماتی است که توسط امدادگر به منظور تحت کنترل قرار دادن شرایط انجام می گیرد. از سوی دیگر ازدحام جمعیتی که حس کنجکاوی، آنها را به صحنه حادثه کشانده بود به دلیل اضطراب و نداشتن اطلاعات کافی، اغلب اقدامات آنها باعث آسیب بیشتر و کُند شدن روند خدمات رسانی آتش نشانان و سایر نیروهای امدادی به مصدومان شده بود. ... این حادثه نشان داد که چون آموزش های عمومی لازم برای مردم صورت نگرفته دچار وضعیت بی نظمی شدیم؛ که حتی راه آمبولانس ها و آتش نشانان مسدود شده بود. رفتار مردم و حضور برخی از شهروندان در محل حادثه باعث ایجاد موجی از اعتراض عمومی گردید.
این که چرا برخی از کسبه بار دیگر به محل کار و درون ساختمان در حال سوختن بازگشتند؟ این که چرا بسیاری از مردم خیابان های اطراف محل حادثه را پر کردند؛ و فرآیند رسیدن نیروهای امداد به محل را با دشواری مواجه کردند؟ این که چرا برخی از افراد بدون این که کاری از دست شان بیاید در محل حادثه جمع شده بودند؟ ... یکی از دلایل آن عدم منطقه (زون) بندی کردن محل حادثه در ابتدای آتش سوزی و حضور کمرنگ نیروهای امنیتی جهت محدودیت در ورود افراد غیرمسئول بود. همچنین حضور مقامات ارشد کشوری در همان ابتدای حادثه در منطقه خطر، تنها باعث افزایش التهاب گردید؛ چون بعضا تخصصی ندارند و با تصمیمات احساسی وضع را خراب تر می کنند.
یکی دیگر از مشکلات مربوط به اطلاع رسانی بود. روند اطلاع رسانی از ساعت های نخست حادثه نشان داد که مدیریت اطلاع رسانی در مواقع بحران در کشور با چالشی عمیق روبه روست. اطلاع رسانی هوشمندانه و مطلوب یکی از مؤلفه های مهم مدیریت بحران است؛ بایسته ای که در روند حادثه آتش سوزی و ریزش ساختمان پلاسکو کم تر موردتوجه قرار گرفت؛ و همین مسئله افکار عمومی و به ویژه خانواده گرفتار آمدگان زیر آوار را دچار التهاب ساخت؛ و نقدهای فراوانی را درزمینه فرایند اطلاع رسانی این حادثه برانگیخت.» (خراسانی زواره،1396 :122)
امنیتی شدن بحران های غیر امنیتی، کنش یار(کاتالیزور) دیگری نیز دارد؛ و آن دشمنی های دیرینه و تهدیدهای زیرخاکستر است؛ که در این شرایط شعله ور می شود؛ و تلاش می کند از آب گل آلود ماهی خود را صید کند. در هفته اول حادثه متروپل، بی بی سی فارسی هشتاد پست اینستاگرامی در باره این حادثه منتشر کرد. حال آن که، در همین ایام در حمله ای مسلحانه به مدرسه ای در آمریکا بیست و یک دانش آموز و معلم کشته شدند؛ اما بی بی سی فقط دو پست، بدون جزییات و عکس منتشر نمود.
در سطح ملی «بحران امنیتی(شده) مرحله ای از حادشدن اوضاع را نشان می دهد که در آن مداخله نهادها و سازمان های امنیتی به امری پذیرفته شده تبدیل می شود. در این شرایط بحران فرصت یافته است که سازو کارهای کنترل کننده اداری و سیاسی را کنار بزند و به صورت پدیده ای آشکار و در سطح نمایان شود. در واقع یک نظام سیاسی زمانی در معرض بحران امنیتی(شده) قرار می گیرد که توانایی و استعداد خود را در حفظ و تثبیت مرکز ثقل (نقطه کانونی) یا علمل انسجام ثبات و مشروعیت بخش خود ( از رهگذر تولید و باز تولید مستمر استعاره ها هنجارها و ارزش ها) از دست داده باشد. امکان تعریف دقیق عناصر سازنده و پردازنده خود را در یک ساختار با معنا سازواره منطقی و کارکردی (مولفه های قدرت) نداشته باشد. استعداد تطابق محیطی نداشته باشد. امکان پاسخ مناسب و بهنگام به تقاضای وارد شده به نظام را نداشته وتوانایی خود در تولید و باز تولید گفتمانی را نیز از دست داده باشد. (یوسفی، 1399 )
«بحران های سیاسی زمانی امنیتی می شوند که گروه های مختلف سیاسی اطمینان و اعتماد خود را نسبت به یکدیگر از دست داده و در خصوص مقاصد یکدیگر بدترین فرض ها را در نظر می گیرند.در این شراط نظام سیاسی با تهدیدات وجودی مهمی نظیر بی ثباتی، برهم خوردن انسجام اجتماعی و تهدید جدی ارزش های اساسی روبرو شده مشروعیت یا اقتدار دولت مورد تردید جدی قرار می گیرد.» (امیری، 1391 : 240)
امنیتی سازی بحران ها
امنیتی سازی بحران ها بر خلاف امنیتی شدن آن ها یک رویکرد عامدانه برای غلبه بر بحران هایی است که ماهیتی غیر امنیتی دارند؛ ولی تشخیص داده می شود به دلیل گسترش عرصه های زمانی، مکانی و یا موضوعی، با بقا و ارزش های اساسی ارتباط پیدا کرده اند.
امنیتی ساختن از جمله مفاهیم کلیدی مکتب امنیتی کپنهاگ است. که باری بوزان آن را یکی از دو مرکز ثقل این نظریه می داند.(بیلیس و اسمیت 1383:570) بوزان و دوویلد تأکید دارندکه امنیتی ساختن عملی است که سیاست رابه آن سوی قوانین تثبیت شده بازی می برد؛ و به فرآیندی گفته می شودکه منجربه قراردادن برخی موضوعات درچارچوب امنیت می گردد؛ درحالی که قبلادراین حوزه، قرار نداشته است.(نصری،1384:59-89)
باری بوزان و الیویور، امنیتی ساختن رادرسطح تحلیل، به فرد یا گروه و دولت نسبت می دهند؛ و آن را عملی اجتماعی که ربط وثیقی با هویت اجتماع دارد، می دانند. درچارچوب مفهوم امنیتی ساختن دوشرطی که می تواند موضوعی را امنیتی سازد عبارت است از: گفتمان امنیتی ساز و شکستن قوانین و رویه های موجود.گفتمان امنیتی ساز خود شامل کنشگران امنیت سازو کنشگران کارآمد می شود. کنشگران امنیت ساز، فرد یا گروهی هستندکه موضوعات را با اظهار این مسأله که چیزی از لحاظ وجودی درمعرض تهدیداست، امنیتی می سازند. کنشگران کارآمد صرفا دارای تأثیر بر تصمیمات درحوزه امنیت می باشند. اگر بازیگری، خواه دولت یا فرد، مسأله ای را امنیتی اعلام کنند اولین مرحله ازآن انجام شده است؛ ولی این اعلام خودبه خود موضوعی را امنیتی نمی سازد؛ و آن موضوع اگر در آستانه امنیتی شدن قرارگیرد، بایستی ازمرز رویه ها، قواعد، مقررات وقوانین مربوط به کشور مورد نظر تخطی و عبورنماید.
درخصوص امنیتی ساختن،تیری بالزاک درمقاله ای تحت عنوان سه وجه امنیتی ساختن، معتقداست که امنیتی ساختن به کارگزارسیاسی، مخاطبان ومتن بستگی دارد؛ وتئوری امنیتی ساختن یعنی طرز بیان رویه های امنیتی تهدیدآمیز امورخاص یک دولت. بالزاک امنیتی ساختن مؤثر را به عنوان مخاطب محور، وابسته به متن وانباشته از قدرت می داند. و امنیتی ساختن را طبق نظرمکتب کپنهاگ دررابطه باکنش کلامی وتحلیل امنیت را یک رویه معمول و مرسوم می داند؛ ولی او معتقد است که امنیتی ساختن برای فهم بهتر بایستی به عنوان یک کنش عملگرایانه درنظرگرفته شود. تیری بالزاک امنیتی ساختن را وابسته به ادبیات تئوری کنش کلامی مانندشیوه زبان می داندکه خود وابسته به ادبیات یک شخص معین است. یکی دیگر از شرایط امنیتی ساختن از نظر بالزاک که برای طرزبیان امنیت به کار می رود ابزارهای اساسی و تفسیر موقعیت بازیگر امنیتی ساز و بستر مناسب برای شناسایی سوژه تهدید می باشد؛ و بازیگر امنیتی ساز را وابسته به دو نوع حمایت می داند. یکی رسمی و دیگری اخلاقی. بُعداخلاقی آن یک بعد نهادی و سیاستگذاری است؛ که این به خودی خودکافی نیست؛ وبعد رسمی مانند تصمیم یک نهاد سیاستگذاری می باشد. در مورد کارگزار نیز مطالعه امنیتی ساختن رویه های مرتبط با یک بازیگرامنیتی ساز را روشن می کندکه مخاطب راتحت ارائه تفسیرخودقرار داده وباتشویق ورقابت های زبانی جایگاه خود رادرمرکز تحلیل گفتمان جای می دهد. هرچندکه فهم کارگزار در امنیتی ساختن روند پیچیده ای دارد؛ ولی بالزاک معتقداست امنیتی ساختن را بایستی به عنوان یک راهبرد یا عمل پراگماتیک شناخت. همان طورکه مکتب کپنهاگ امنیتی ساختن را به عنوان قواعد ساختی و کنش کلامی می داند، رویکردعملگرایانه بالزاک امنیتی ساختنرا مربوط به شکل و ظاهر شرایط می داند. یعنی امنیتی ساختن بستگی به سه فاکتور: مخاطب،متن و بازیگر یا کارگزار امنیتی ساز دارد.(آذرشب، 1396: 120)
نتیجه این که: امنیتی ساختن بحران های غیر امنیتی، یک تصمیم سیاسی از سوی دست کم یکی از بازیگران درگیر در یک بحران غیرامنیتی برای دستیابی به اهداف مورد نظرش است. در شرایط متعارف امنیتی ساختن یک ضرورت، برای سرانجام دادن به بحران هایی است، که با بهره گیری از ابزارها و روش های غیرامنیتی پایان نیافته اند. بنابر این مفهوم امنیتی ساختن با امنیتی شدن بحران ها که رویدادی ناخواسته و خارج از کنترل بازیگران خواهدبود؛ کاملا متفاوت است.
جمع بندی
بحران هایی که نُمود امنیتی دارند را می توان به سه دسته تقسیم نمود.
دسته اول بحران هایی هستند که "ماهیت امنیتی" دارند. این بحران ها از اساس با بقا و یا ارزش های اساسی سروکار دارند. در این بحران ها از ابتدا مرجع امنیت از سوی بازیگران معارض آماج تهدید قرار می گیرد.
دسته دوم بحران هایی بحران های "امنیتی شده" هستند. این بحران ها ماهیت شان امنیتی نیست ولی گسترش عرصه های زمانی، مکانی یا موضوعی آن ها، موجب تهدید وجودی و تبدیل خودبه خودی این بحران ها به بحران امنیتی می گردد. در این زمینه رایج ترین فرآیند، تبدیل بحران های مختلف به بحران اجتماعی، سپس سیاسی و آنگاه امنیتی است.
دسته سوم بحران های "امنیتی ساخته" هستند. این بحران ها ماهیتی غیر امنیتی دارند ولی بر اساس تصمیم سیاسی و به صورت عامدانه از سوی حداقل یکی از بازیگران (دولت یا طرف های دیگر) امنیتی تلقی می شوند؛ چون چنین تصور می کند که این گونه بهتر و یا سریع تر می تواند به اهداف خود دست یابد.