در منابع اسلامی، کلمه ی تهدید با کاربردی که امروز رایج است؛ دیده نمی شود. در قرآن مجید کلمه هَدًّا که هم خانواده ی تهدید است؛ به معنای منهدم شدن و فروريختن توأم با صداى مهيب و شدید آمده است. «تكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا؛ نزديک است (به سبب اين سخن) آسمانها از هم متلاشى گردد؛ و زمین شكافته شود؛ و کوهها به شدّت فرو ريزد.»(مریم90) در نهج البلاغه از کلمه ی أُهَدَّدُ که هم خانواده ی تهدید است، کاربردی نزدیک به مفهوم کنونی تهدید مشاهده می شود. «وَمِنَ العَجَبِ بَعْثُهُمْ إِلَيَّ أَنْ أَبْرُزَ لِلطِّعانِ! وَأَنْ أصْبِرَ لِلْجِلادِ! هَبِلَتْهُمُ الهَبولُ! لَقَدْ كُنْتُ وَما أُهَدَّدُ بِالحَرْبِ، وَلا أُرَهَّبُ بِالضَّرْبِ؛شگفتا! از من خواستهاند كه در برابر نيزههايشان حاضر گردم، و در مقابل شمشیر آنان شكيبايى ورزم! سوگواران در سوگشان بگريند، من كسى نبودم كه به نبرد تهدید شوم، و يا از ضرب شمشير بهراسم. https://fa.wikifeqh.ir
مبانی تهدید در اندیشه ی امام خمینی رحمه الله علیه:
در اندیشه امام خمینی رحمهالله علیه تهدیدشناسی فرع بر انسان شناسی است. مناسبات انسان را در دو بخش عمده می توانیم به مناسبات درونی و بیرونی تقسیم کنیم. مناسبات درونی، مناسباتی است که بین قوای مختلف انسان ایجاد می شود؛ و مناسبات بیرونی شامل رابطه انسان با خدا، با طبیعت و با دیگرانسان ها است. به عبارت دیگر کیفیت تنظیم مناسبات انسانی می تواند تهدیدزا یا تهدید زدا باشد. درباره ی مناسبات درونی انسان، امام خمینی رحمهالله علیه با توجه به قوایی که برای انسان برشمرده، هشت نوع انسان را معرفی کرده است. به نظر ایشان، به لحاظ آفرینش، علاوه بر عقل، سه نیروی دیگر در وجود انسان هست که عبارتند از: شهوت، غضب، و نیروی وهم و شیطنت. از این رو، با توجه به نوع تربیت، انسان های مختلفی شکل می گیرند.
یکی انسانی است که ریاست وجودش را قوه شهوانی و حیوانی بر عهده گرفته و دیگر قوا در خدمت این قوه قرار می گیرند. به نظر امام رحمه الله علیه، این انسان به لحاظ وجودی به نوعی حیوان، مانند گاو تبدیل می شود. گاو، تمام همتش در زندگی صرف خوردن و خوابیدن می شود؛ و صرفا به دنبال تأمین نیازهای حیوانی است؛ یعنی در پی بقای خودش به لحاظ جسمی است.
دسته دوم، انسان هایی هستند که پیوسته به دنبال خشونت و صدمه زدن به دیگران می باشند. در این انسان ها، قوه سبعی، ریاست وجود را برعهده می گیرد؛ و قوای دیگر به خدمت این قوه در می آیند. این دسته از انسانها، اگر از عقل هم استفاده می کنند، برای این است که به طرف مقابل جدی تر بتوانند آسیب برسانند. اینها انسان های درنده خو می شوند. به لحاظ تشبیه، ایشان می فرماید مانند گرگ و پلنگ می شوند. دسته سوم انسان هایی هستند که قوه شیطنت بر آنها حاکم میشود و قوای دیگر در خدمت این قوه قرار می گیرند، که می شود انسان شیطانی.
یک سری انسان هم از ترکیب این قوا به وجود میآیند. درواقع، انسانی پدید می آید که ریاست وجودش بر عهده دو یا سه قوه از این قوا در می آید. بنابراین، هشت نوع انسان داریم: انسان حیوان صفت، انسان درنده خو، انسان شیطان صفت، انسان حیوان صفت درنده خو، انسان حیوان صفت شیطانی، انسان درنده خوی شیطانی، انسان شهوت گرای درنده خوی شیطانی و "انسان عاقل" که مدل مطلوب است.
... در تعریف و تعبیر امام، دین به کمک عقل در برابر آن سه قوه دیگر آمده است. دین آمده است تا قوه شهوانی، قوه سبعی و قوه شیطنت را کنترل کند. انسان به قوه حیوانی احتیاج دارد، زیرا نیازهای حیوانی دارد. به قوه غضبیه نیز محتاج است تا در برابر دشمنان از خود دفاع کند. قوه وهمیه نیز برای آن است که فریب شیطان را نخورد. بنابراین، همه اینها برای بقای انسان لازم اند، ولی به شرط این که تحت تدبیر عقل قرار بگیرند. دین برای محدود کردن و کنترل این سه قوه و کمک به عقل آمده است. (لک زایی 1389 : 10)
درباره مناسبات بیرونی انسان نیز امام خمینی رحمه الله علیه می فرماید:« آن قدر که انسان، در عالم فتنه و فساد می کند هیچ موجود دیگری نمی کند و آن قدری که این حیوان دو پا محتاج به تربیت است، هیچ حیوانی محتاج نیست. تمام انبیا از اول تا حالا، تا خاتم، از آدم تا رسول اکرم صلی الله علیه وآله برای یک هدف آمدند و آن این است که این حیوانات را انسان کنند. "الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور" آن طرف را نور می فرماید، این طرف را ظلمات. ظلمت ها زیاد است. تاریکی هایی که بشر به آن مبتلاست، چه تاریکی هایی که در نفس خودش هست و چه تاریکی هایی که در جامعه هست. اینها زیادند. نور یک امر واحد است. انبیا آمدند که اینهایی که هیچ نمی بینند الا خودشان را، و هیچ نمی خواهند الا برای خودشان، اینها را از این خودخواهی که منشأ همه ظلمتهاست، نجات بدهند؛ و برسانند به خداخواهی که نور است ... اگر تمام انبیا جمع بشوند در یک محلی، هیچ وقت با هم نزاع نمی کنند. برای این که نزاع مال خودخواهی است. کسی که خدا را می خواهد نزاع ندارد. همه نزاع ها برای این است که این برای خودش یک چیزی می خواهد، آن هم برای خودش یک چیزی می خواهد. این دو "خود" تزاحم می کنند. این قدرت را می خواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را می خواهد مال خودش باشد. تزاحم می کنند. جنگ در می آید.» (صحیفه امام رحمهالله علیه جلد11 : 381)
«تمام نزاع هایی که در جهان واقع می شود مال این است که انسان تعلق دارد به طبیعت و آن را برای خودش می خواهد در هر شانی از شئون نزاع واقع می شود.» (امام خمینی رحمه الله علیه ،1389: 179) «اگر همان طوری که حضرت موسی بی تعلق بود فرعون هم بی تعلق بود دعوا نمی شد. اگر در همه عالم انبیا جمع بودند هیچ وقت دعوا نمی شد. و این دعوا سر تعلقات است. همه دعواهایی که در عالم واقع می شود سر این تعلقات است.»( امام خمینی رحمهالله علیه،389: 180)
تهدید در اندیشه ی امام خامنه ای مدظله العالی:
در بیانات امام خامنه ای مدظله العالی اغلب تهدید دارای منشاء خارجی است؛ و از ناحیه دشمن تلقی گردیده است. (دیدار مردم کرمان و خوزستان1402/10/02)( دیدار فرماندهان سپاه پاسداران 1402/05/26)( مراسم مشترک دانشآموختگی دانشگاههای افسری نیروهای مسلح 1400/07/11)( دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش1398/11/19)( مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش1398/08/08)(بیانیه گام دوم انقلاب1397/11/22) (دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش1394/11/19) (دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی1392/03/08) ( حرم مطهر رضوی1392/01/01) (اجتماع مردم شیروان1391/07/24) (مصاحبه هنگام اخذ رأی در انتخابات مجلس نهم1390/12/12) (مراسم هجدهمین سالگرد رحلت امام خمینی رحمهالله 1386/03/14)(مراسم مشترک یگانهای نظامی استان کرمان 1384/02/15)
با این وجود ایشان تهدید را دارای دو منشاء داخلی و خارجی می دانند: «تهدیدهایی که متوجّه آینده درخشان ماست، دو نوع است: تهدیدهای خارجی؛ تهدیدهای داخلی. من ابتدا این یک کلمه را بگویم که اگر از داخل، این ملت دشمن نداشته باشد؛ عامل نفوذی نداشته باشد، و دوچهرگان در مسائل کشور تخریب نکنند؛ دشمن خارجی نمی تواند کار زیادی انجام دهد. البته توجّه کنید که بعضی از تهدیدها از درون خود ما و در میان نفس خودِ ماست. من می گویم هرچیزی که به سلامت و ایمان و عزم و نشاط لطمه بزند، و کار و کوشش و تحصیل جوانان را معوّق بگذارد، تهدید است. ولنگاری تهدید است؛ بی بندوباری تهدید است؛ مواد مخدّر تهدید است؛ بی اهمیتی به علم و درس و کار تهدید است؛ سرگرم شدن به مناقشات اجتماعىِ بیهوده تهدید است؛ درگیری های داخلی تهدید است؛ بی اعتمادی به نظام و مسؤلان تهدید است؛ البته غفلت مسؤلان هم تهدید است؛ برنامهریزی دشمن بیرونی هم تهدید است. یک ملت بیدار، یک ملت آگاه، یک ملت زنده، یک ملت جوان، یک ملت انقلابی مثل ملت ما، باید همه این تهدیدها را از سر راه خود بردارد. من وقتی به تهدید خارجی اشاره می کنم، منظورم مراکز قدرت جهانی است. برادران و خواهران؛ فرزندان عزیز من! امروز تهدید مضاعفی نه فقط ایران، بلکه همه ی کشورهایی را تهدید می کند که در ردیف کشورهای پیشرفته اروپایی و امریکایی قرار ندارند. این تهدید مضاعف چیست؟ از یک سو نفوذ مستقیم قدرتهای بزرگ و در رأس آنها امریکا، و از سوی دیگر موج جهانی گری است؛ موجی که امروز در خود امریکا، هم از طرف بخشی از مردم امریکا، علیه آن تظاهرات می شود. . ۱۳۷۹/۰۲/۰۱ بیانات در دیدار با جوانان در مصلّای بزرگ تهران
تهدید در اندیشه ی شهید مطهری رحمه الله علیه:
شهید مطهری"نفاق" (آشنایی با قرآن، ج 2ص97) "نفوذ"، "نشر اندیشههای بیگانه به نام اندیشه اسلامی" (بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صدساله اخیرص93) " ستون پنجم" (آشنایی با قرآن، ج 2 ص84) "ابداع یک فلسفه غلط در مسائل اجتماعی اسلام-مانند خوارج" (داستان راستان، ج 2ص190) " جمود" ،" جهالت" (نظام حقوق زن در اسلام ص96) و (یادداشت ها، ج10ص157) "علم جدا از ایمان" (امدادهای غیبی در زندگی بشرص100) "مطامع"، "مخاوف" (یادداشتها، ج 1ص472) "عالم پرده در"، "جاهل متعبد و متنسک" (پانزده گفتارص70) را به عنوان تهدیدهای جامعه ی اسلامی معرفی می کند.
شهید مطهری هچنین تهدیدات را به دو بخش کلی داخلی و خارجی تقسیم می کند. «معنی الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ اینست که دیگر کافرها، بیرون جامعه اسلامی مأیوسند؛ از ناحیه آنها دیگر خطری برای عالم اسلامی نیست؛ از من بترسید، یعنی از خودتان بترسید. ای جماعت مسلمین! بعد از این اگر خطری باشد آنست که خودتان با نعمت اسلام بد عمل کنید؛ کفران نعمت کنید؛ آن استفادهای را که باید ببرید نبرید؛ در نتیجه قانون من در مورد شما اجرا شود: إِنَّ اللهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ. از این روز دیگر خطری از خارج، جامعه اسلامی را تهدید نمیکند، خطر از داخل تهدید میکند.» ( امامت و رهبری ص104) و در جای دیگر می گوید: « الْیوْمَ یئِسَ الَّذینَ کفروا مِنْ دینِکمْ فَلاتَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ یعنی چه؟ یعنی جامعه اسلامی از این پس از درون خود تهدید میشود؛ که راه انحراف از مسیر خدایی اخلاص پیش گیرد؛ و خدا را فراموش کند. سنت لایتغیر خداست که هر ملتی که از درون و از جنبه اخلاقی تغییر کند و عوض شود، خداوند متعال سرنوشت آنها را تغییر دهد.» (بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صدساله اخیرص 102 ) «حدیث دیگری از پیغمبر هست، فرمود: قَصَمَ ظَهْری رَجُلانِ: عالِمٌ مُتَهَتِّک وَ جاهِلٌ مُتَنَسِّک. آن حدیث هم مضمون این دو حدیث را بیان میکند. فرمود دو دسته کمر مرا شکستند. ... عالم پرده در و جاهل متعبد و متنسک. این هم همان مضمون است.جامعه اسلامی را خطر از داخل تهدید میکند. حال از اینها چه میفهمیم؟ از اینها این را میفهمیم که قرآن در درجه اول و بعد کلمات پیغمبر اکرم همیشه به ما این جور میگوید که جامعه اسلامی را خطر از داخل خود تهدید میکند، از ناحیه یک اقلیت منافق زیرک و یک اکثریت جاهل سادهدل ولی متعبد. آن زیرکها اگر این جاهلها نباشند کاری نمیتوانند بکنند؛ آن جاهلها هم اگر این زیرکها نباشند کسی آنها را به راه کج نمیبرد.» (پانزده گفتارص70)
تهدید در اندیشه ی شهید مدرس رحمه الله علیه:
شهید مدرس سلطه جویی بیگانگان (مدرسی،1369.ص:79 و 114) دوستی یهود و نصاری (مشروح مذاکرات جلسه ی چهارم دوره ی چهارم مجلس شورای ملی) سلاطین جور داخلی و تجاوز و بی فرهنگی همسایگان مرزهای شمالی»(مدرسی زمستان 1369ص90) جنگ عقیدتی(مدرسی زمستان 1369ص90) نفوذ دشمنان با طعمه قراردادن افراد جاه طلب یا جاهل (مدرسی،1369.ص:77) فرقه سازی مذهبی مانند: بابی و بهایی و ازلی و وهابی ، حزب سازی فلسفی مانند کمونیسم، جنگ های روح کُش، جنگ قلم و تفکر(مدرسی،1369.ص:89 و 77) طبیعت کشی، (مدرسی،1369.ص:98) جنگ نظامی (مدرسی،1369.ص:106 و 100) و (مشروح مذاکرات جلسه140دوره ی پنجم مجلس شورای ملی) ستم ستمگران (مدرسی،1369.ص:102 و 101 و 92) نادانی (مدرسی،1369.ص:116) سستی و تنبلی (مدرسی،1368.ص:92 و 88 و104) را به عنوان تهدیدهای جامعه ی اسلامی معرفی می کند.
تهدید در اندیشه ی ملاصدرا رحمه الله علیه:
براساس دلالت های مستخرج از انسان شناسی ملاصدرا درک انسان از تهدید بر اساس مراتب انسان به شرح جدول زیر است:
مراتب انسان | تمثیل | درک تهدید |
فقط حواسش فعال است | پروانه | تهدید را نمی شناسد، طعمه دیگران می شود |
حواس و حافظه اش فعال است | پرنده | از تهدیداتی که تجربه کرده پرهیز می کند |
حواس، حافظه و واهمه اش فعال است | اسب | دفع خطر محسوس |
حواس، حافظه، قوه عاقله عاجله اش فعال است | انسان مادی | تهدیداتی که متوجه بقای دنیوی است می فهمد |
حواس، حافظه، قوه عاقله عاجله و آجله اش فعال است | انسان مومن | تهدیدات دنیوی و اخروی را درک می کند |
(افتخاری،1396: 23)
وجود عینی و ذهنی تهدید:
عمیق ترین نگاه به تهدید، براساس ادبیات دینی، تبیین فلسفی تهدید است. فلاسفه اسلامی در یک تقسیم بندی کلی، پدیده ها (وجود) را به دو دسته عینی و ذهنی تقسیم می کنند؛ و هر دو را نیز حقیقی می دانند. «هستی عینی یعنی هستی خارجی، که مستقل از ذهن انسان وجود دارد. می دانیم که مثلا کوه و دریا و صحرا در خارج از ذهن ما و مستقل از ذهن ما وجود دارند. ذهن ما خواه آنها را تصور کند؛ و خواه تصور نکند؛ بلکه خواه ما و ذهن ما وجود داشته باشیم؛ و خواه وجود نداشته باشیم؛ کوه و دریا و صحرا وجود دارد. ولی همین کوه و دریا و صحرا وجودی هم در ذهن ما دارند. آنگاه که ما تصور می کنیم آنها را، در حقیقت آنها را در ذهن خود وجود می دهیم. وجودی که اشیا در ذهن ما پیدا می کنند، وجود ذهنی نامیده می شود. (مطهری،کلیات علوم اسلامی جلد اول ص: 170)
فلاسفه در مساله وجود ذهنی به اثبات رسانیده اند که علت آگاهی ما به اشیای خارجی این است که تصویرات ذهنی ما یک تصویر ساده نیست؛ بلکه نوعی وجودیافتن ماهیت اشیای خارجی است، در ذهن ما. (مطهری،کلیات علوم اسلامی جلد اول ص: 171)
مثل این که کوه یک حقیقت عینی است که در طبیعت وجود دارد؛ در عین حال می تواند یک حقیقت ذهنی باشد که در ذهن ما خلق می شود. کوه طبیعی با کوهی که در ذهن ما خلق می شود دو وجود حقیقی و جداگانه هستند؛ ولی نام مشترکی دارند. درباره تهدید نیز می توان گفت، تهدید به عنوان یک پدیده عینی و تهدید به مثابه یک پدیده ذهنی دو وجود واقعی و متمایز هستند. البته دو پدیده دانستن وجود عینی و ذهنی تهدید، نافی ارتباط متقابل آنها نیست. بنابراین مساله ی عینی یا ذهنی بودن تهدید، حل می شود. تهدید یک پدیده ی عینی است هنگامی که پدیدهای می تواند به ارزش های اساسی ما آسیب برساند. همچنین تهدید یک پدیده ی ذهنی است؛ هنگامی که ما از یک پدیده ی عینی چنین درکی داریم؛ البته ممکن است این درک درست(دشمن غدار) یا نادرست(ببرکاغذی) باشد.همچنین متصور است درک تهدید فقط ذهنی باشد؛ و عینیتی وجود نداشته باشد.مانند: دشمنی خیالی.
علل اربعه ی تهدید:
در فلسفه اسلامی هرپدیده ی (حادث) با علل اربعه تبیین می شود. درباره ی علل اربعه، شهید مطهری می گوید: از زمان ارسطو تقسیم علل به چهار علّت مرسوم است: "صوری"، "مادی"، "غائی" و "فاعلی". این الگو مورد پذیرش فلاسفه اسلامی مانند ابن سینا، ملاهادی سبزواری و دیگران قرار گرفته است. او درباره رابطه علت و معلول می گوید: «اگر دو موجود داشته باشیم که یکی از آنها در اصل وجود به دیگری نیازمند باشد به طوری که اگر دیگری نباشد آن هم نخواهد بود، آن وقت آن شئ را "علّت" و این شئ نیازمند را "معلول" گویند. اگر یک شئ، موجد، خالق و آفریننده یک شئ دیگر و معطی وجود به آن باشد؛ این را "علّت فاعلی" میگوییم؛ و نیز در مواردی میدانیم که یک شئ که از شئ دیگر به وجود میآید فاعل و موجد، ایجادش برای یک هدف و غایتی است؛ که اگر آن هدف نبود ایجاد نمیکرد؛ که آن را میگوییم "علّت غائی". اگر چیزی را که ایجاد میکنیم چیزی را به صورت شئ جدید درآوریم؛ در این صورت آن چیز اوّلی را که قابل این تغییر بود "مادّه" و شکل جدید را "صورت" گوییم.»( مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 320 )
ابن سینا علل اربعه را حصرعقلی میداند؛ و میگوید:«سبب شی یا داخل در قوام و وجود معلول است؛ و یا خارج از وجود معلول است؛ این که داخل در وجود معلول است، یا جزء بالقوه است، که همان ماده است؛ و یا جزء بالفعل است، که آن را صورت می دانند. حال اگر علّت شی خارج از وجود معلول باشد، دو فرض بیشتر ندارد: یا معلول وجودش از او ایجاد شده که فاعل است؛ و یا وجود معلول به خاطر آن متحقّق شده است؛ که همان غایت است.» (ابن سینا،1400 :244)
بنابراین براساس فلسفه اسلامی، تهدید نیازمند به چهار علت: فاعلی، غایی، مادی و صوری است. علت فاعلی تهدید کسی یا کسانی هستند که اراده می کنند تا تهدید کنند.علت غایی مراد و هدف نهایی تهدیدکنندگان از تهدید است. علت مادی آن چیز یا چیزهایی است که مبنا قرار می گیرند و بر روی آنها کارهایی انجام می شود؛ تا تهدید شکل بگیرد. و سرانجام علت صوری، مشخصات پدیده ای است که به آن تهدید میگوییم. اینک با مرور دیدگاه های اندیشمندان اسلامی تلاش می کنیم علل اربعه ی تهدید را در نظر ایشان جستجو کنیم.
علت فاعلی تهدید:
باتوجه به آنچه گذشت در ریشه ای ترین نگاه، علت فاعلی تهدید، قوای شهوانی،سبعی و شیطنت انسان است؛ آن گاه که از کنترل عقل خارج شده باشند. این قوا با آن که هر کدام در حال تعادل، کارکرد مثبتی در زندگی انسان دارند؛ ولی زمانی که از کنترل عقل آدمی خارج می شوند برای خود او، جامعه و جهان منشا خطر می شوند. از هشت نوع انسان که امام خمینی رحمه الله علیه برمی شناسد، هفت نوع آن علت فاعلی تهدید برای خود و دیگری، به شمار می آیند. انسان حیوان صفت، انسان درنده خو، انسان شیطان صفت، انسان حیوان صفتِ درنده خو، انسان حیوان صفتِ شیطانی، انسان درنده خوی شیطانی، انسان حیوان صفتِ درنده خوی شیطانی، همگی منشاء تهدید هستند؛ و تنها انسان عاقل، که سایر قوا را در کنترل عقل خود قرار داده تهدیدی علیه خود، دیگران و جهان نیست.
همان گونه که امام خمینی رحمه الله علیه، انسان ها را به هشت دسته تقسیم نمودند؛ بازیگران جامعه ی انسانی مانند: دولت ها، سازمان ها، گروه ها، و ... را نیز می توان به همین هشت دسته تقسیم نمود. که هفت دسته ی آن شامل: بازیگران "استثمارگر"، "جنگ افروز"، "حیله گر"، "استثمارگرِجنگ افروز"، "استثمارگرِحیله گر"، "جنگ افروزِ حیله گر"، و "استثمارگرِجنگ افروزِحیله گر" مصادیق علت فاعلی تهدید در جوامع بشری هستند.
علت غایی تهدید:
علت غایی تهدید در اندیشه ی امام خمینی رحمه الله علیه خودخواهی و افزون طلبی انسان است؛ که ریشه در کمال خواهی انسان ها دارد. کمال عبارت از به ثمر رسیدن و شکوفا شدن نیروها و استعدادهای خفته و بالمآل، نوعی فزونی، وسعت و فراخی ـ کمی یا کیفی ـ است. کمالخواهی از غرائز اصلی آدمی است و تحت تأثیر همین غریزه است که انسان در مسیر آنچه که به تناسب معرفت و شناخت خود کمال پنداشته دشوارترین تلاشها را متحمّل شده، خود را در معرض خطرات گوناگون قرار داده، برای دستیابی و نیل به آن سر از پا نشناخته، آنی از حرکت باز نمیایستد. رمز بسیاری از تلاشهای خستگیناپذیر، پافشاری برخواستهها، قانع نشدن به رفع نیازهای روزمره، غبطه و حسرت بر آنچه به حسب ظاهر، دسترسی به آن میسر نیست؛ و بالاخره راز آمال و آرزوهای دور و دراز ، وجود غریزه کمالخواهی است؛ و از آن جا که غریزهای است ذاتی و انگیزه و گرایشی است که ریشه در ذات آدمی دارد، انسان بدون نیاز به کمترین ترغیب و تشویقی در مسیر کمال مورد نظر خود حرکت کرده، موانع را یکی پس از دیگری پشت سر گذارده، تا رسیدن به مطلوب خویش از پای نمیایستد. همانگونه که پیشتر نیز یادآور شدیم غرائز انسانی نیازمند کنترل و هدایت است. انحراف هر یک از غرائز به تناسب نقش آنها در رفتارهای آدمی، زیانهای جبران ناپذیری را بر فرد و جامعه تحمیل خواهد نمود.آرزوی انباشتن مال ، دستیابی به پست و مقام، نیل به مقامات مختلف دنیوی و صدها مورد از مظاهر و جلوههای فریبنده زندگی دنیا که هزاران هزار نفوس آدمیان را مجذوب خویش ساخته، آنان را تا سر حد جنون به اقداماتی همچون تباه کردن مال و حیثیت و حقوق و جان دیگران واداشته، همه و همه از انحراف این سرمایه ارزشمند یعنی غریزه کمالجویی سرچشمه میگیرد.(ویکی فقه)
علت مادی تهدید
علت مادی تهدید دربرگیرنده ی سه عنصر کلیدی، شامل: "اراده ی تهدید"، "قدرت اِعمال تهدید" و "زمینه ی اثر بخشی تهدید" است. این سه عنصر در کنار یکدیگر سازه ی تهدید را شکل می دهند. علل مادی تهدید نقش مهمی در مدیریت تهدید دارند؛ چون حذف یا تضعیف هر یک میتواند اعتبار تهدید را کاهش دهد.
اراده ی تهدید ناظر بر وجود انگیزه ی کافی برای اِعمال واقعی تهدید نزد بازیگر است؛ بنابراین تنها کنش گفتاری کفایت نمی کند؛ و با آن که در بسیاری مواقع، کنش گفتاری نشان دهنده ی وجود چنین اراده ای است؛ در مقایسه با تصمیم بازیگر و اقدام در راستای آن، نشانه ی ضعیف تری است. هرگاه از موضع حق می نگریم، اراده ی تهدید برخاسته ازهمان خوی "استثمارگری"، "جنگ افروزی"، "حیله گری" و یا ترکیبی از آنها نزد بازیگر است؛ که پیش تر درباره ی آن سخن گفتیم.
عنصر دوم در علل مادی تهدید، قدرت اِعمال تهدید است. واژه قدرت که از زبان عربی به فارسی انتقال یافته به معنی «توانستن» و «توانايى داشتن» است. (دهخدا،1337) و معادل آن در زبان انگلیسیPower است. رابرت دال درباره مفهوم قدرت می گوید: طرف (الف) به ميزاني بر طرف (ب) قدرت دارد كه مي تواند او را وادار به كاري نمايد؛ كه در وضع عادي انجام نمي دهد. برتراند راسل عقيده دارد: قدرت، ايجاد آثار و نتايج مورد نظر می باشد. در واقع، وی در تعريف خود، قدرت و نتايج آن را به هم ربط مي دهد. ماکس وبر قدرت را اين احتمال كه بازيگر در روابط اجتماعي در موقعيتي باشد كه بتواند اراده خود را به رغم مقاومت ديگران به مرحله اجرا بگذارد؛ صرف نظر از مبنايي كه احتمال مذكور بر آن قرار دارد؛ ميداند. وبر نیز به مانند راسل بر عامل اراده تاكيد دارد؛ ولي عامل دیگری که در تعريف خود وارد مي كند مقاومت است. در میان فلاسفه ی اسلامی پسین، علامه طباطبایی رحمه الله علیه، تحقق قدرت را محتاج به سه رکن می داند: نخست، وجود فاعلی که می تواند عنوان مبدا بودن نسبت به افعال خود را واقعیت بخشد؛(که در علت فاعلی تهدید بدان پرداختیم) دوم، اتصاف این فاعل به وصف شعور و اراده که در اصطلاح فلسفه اسلامی از آن به حیات تعبیر می کنند؛ (که به عنوان عنصر اول تهدید تعریف شد) و سوم، اتصاف این فاعل به وصف اختیار، که با وجود دو رکن قبلی با گزینش خیر (در نظر فاعل) تحقق می یابد. یعنی: قدرت عبارتست از: «مبدا بودن فاعل حیّ مختار برای افعالش» (مصباح،1364.ص:381) کتاب مدرس و اختیار بدین معناست که بازیگر بتواند کاری را انجام بدهد و یا ندهد.
سومین عنصر، در علل مادی تهدید، زمینه ی اثربخشی تهدید است. از آنجا که تهدید مفهومی بینابینی است، لازمه ی معنادار شدن آن وجود دست کم دو بازیگر، درک هویت های "خود" و "دیگری" و سپس مستعد پذیرش بودن تهدیدشونده است. به عبارت دیگر، معتبربودن هر تهدید، مستلزم وجود شرایط عمومی و اختصاصی تحقق آن در طرف مقابل است.
علت صوری تهدید
باتوجه به تعریفی که از علت صوری داریم؛ علت صوری تهدید، مشخصه های پدیده ای است که آن را تهدید مینامیم؛ یعنی "آشکارساختن قصد و توانایی آسیب رساندن به دیگری". به عبارت دیگر، علت صوری تهدید، کنش کلامی یا رفتاری است، که این پیام را به طرف مقابل برساند که عامل تهدید می خواهد و می تواند به او آسیب رساند. بی تردید کنش کلامی مستقیم ترین صورت تهدید است؛ از رسمی ترین کلام که در قالب بیانیه ها تنظیم می شود؛ تا سخنان غیررسمی و حتی دارای ایهام و ابهام، که به نحوی دربرگیرنده ی پیام تهدیدآمیز است. ولی کنش کلامی لزوما معتبرترین صورت تهدید نیست. تهدید کلامی حتی می تواند فاقد پشتوانه ی تصمیم و توانایی اِعمال تهدید و طبعا نامعتبر باشد. تهدید از طریق کنش رفتاری، بیش از هر چیز به پیشینه ی واقعی رفتار بازیگر (مانند استفاده امریکا از بمب اتم) رجوع داده میشود. نمایش قدرت، که در تهدید سخت، به شکل رژهی نیروهای مسلح و مانور مرسوم است؛ نیز نوعی کنش رفتاری است. همچنین فراهم سازی اسباب ملموس قدرت می تواند کنش رفتاری تهدید تلقی شود.