"بر اساس چهارچوب مفهومی و نظری مورد استفاده ی آیت الله جوادی آملی در حوزه ی علوم انسانی و از جمله علوم و مکاتب امنیتی، از دو پارادایم و الگوی کلان فکری و اندیشه ای می توانیم سخن بگوییم. الگوی "متعالیه" و الگوی "متدانیه یا متعارف"در الگوی متدانیه تمام تلاش ها مصروف بقای دنیوی است؛ در حالی که در الگوی متعالیه و الاهی بقای دنیوی مقدمه ی بقای اخروی در نظر گرفته می شود. همین مساله تفاوت جوهری دو الگو در باب امنیت است که باعث می شود تمامی عناصر دو مکتب نیز با یکدیگر متفاوت شوند." (لکزایی،1393،ص.7) بنابر این مکاتب امنیتی در قالب دو رهیافت کلان قابل باز شناسی هستند: "رهیافت توحیدی" و "رهیافت مادی".
مبانی رهیافت توحیدی بر ولایت الهی به عنوان منشاء قدرت، وحی به عنوان دستورالعمل زندگی بشر، عقل به مثابه پیامبر درونی، حق و باطل به عنوان دو جریان مداوم تاریخی، فطرت الهی و امیال نفسانی به عنوان دو پیشران در وجود انسان و معاد به عنوان آینده ی محتوم استوار است. بر این مبنا، امنیت با پذیرش ولایت الهی، عمل به دستورات وحی و عقل، قرار داشتن در زیر پرچم حق، رجوع به فطرت الهی و کنترل هواهای نفسانی و بالاخره خوف و رجاء نسبت به آینده محقق می شود. در رهیافت توحیدی، هدف غایی امنیت " این است که زمینه کمال انسانی از طریق عبودیت برای رسیدن به قرب الهی فراهم شود. به همین دلیل آن را متعالی مینامیم." (لکزایی، 1390)
به نظر ميرسد واحد جامعه در رهیافت توحیدی"امت" است كه تفاوتهاي اساسي با مفاهيم مشابه مانند ملت، قوم و مانند آن دارد. نشانههاي ساختاري امت را ميتوان بهشرح ذيل برشمرد:
- امت به گستره ی جغرافيايي و زماني خاصي محدود نميشود. مرزهاي امت كه عقيدتي است حتي حدود دنياي مادي را در مينوردد و ماهيت اخروي نيز پيدا ميكند.
- ايمان، كه به مثابه شاخص اصلي امت است سه كاركرد مهم امنيتي دارد: نخست آنكه از طريق ايجاد تعادل بين قواي مختلف انسان مانع تشويش و اضطراب ميشود و احساس امنيت رواني را بهدنبال دارد. دوم اينكه مبناي تنظيم روابط افراد بر پايهي اعتماد، موجب خودداري آنها از ارتكاب رفتار ناهنجار و مايهي شكلگيري جامعهي سالم است. و بالاخره اينكه ايمان منشاء شكلگيري توان دفاعي و قدرت ايجابي بالا از طريق قرار دادن تمام بازيگران مسلمان در يك واحد قدرت است.
- در امت نسبتهاي متعارف نسبي و سببي به نفع هويت واحد ديني كنار ميرود و آحاد جامعه قبل از هر چيز برادر ديني يكديگرند.
- تعريف عضويت در امت به شاخص پذيرش و اطاعت است.
- محور همگرايي در امت ولايت است و حركت عمومي به سمت وحدت و انسجام تمامي انسانهاست. (افتخاري،1383،ص. 647تا650)
همچنین در رهیافت توحیدی، برخلاف ساير نظريهها كه امنيت را تبعي از قدرت ميدانند، امنيت فارغ از قدرت موضوعيت دارد. مسلمانان حتي در شرايطي كه حكومت جور حاكم است نسبت به امنيت امت و آحاد مسلمانان مسئولند. همانطور كه امام علي عليهالسلام در دوران خلفا بهجهت حفظ اصل اسلام و احتراز از جنگ داخلي كه ميتوانست موجب ريختن خون مسلمانان شود يك رويكرد امنيتي معين را دنبال نمود. امام در اين زمان گزينهي "مديريت شرايط با هدف حفظ اصل هويت اسلامي" را بر مطالبهي حق خويش در جانشيني پيامبرصلياللهعليهوآله و تاسيس حكومت علوي ترجيح داد. اركان اين سياست "تنشزدايي در عين روشنگري" و "افزايش قدرت حكومت اسلامي" از طريق اصلاح تصميمگيريهاي سياسي، اصلاح سازمان قدرت و اصلاح روابط بين حاكمان و مخالفين بود. اين رويكرد را فقها در طول تاريخ شيعه دنبال نمودهاند.(افتخاري،1384،ص.246تا251) نقشي كه علماي ديني در عصر صفويه و قاجارو انقلاب مشروطه ايفا كردند را ميتوان از مصاديق اين رويكرد تلقي نمود.
براساس جهانبيني توحیدی انسان موجودي دو بعدي ممزوج از فطرت الهي و غرايز حيواني است؛ و قدرتطلبي يكي از غرايز انساني است. قدرت فينفسه براي انسان موضوعيت دارد اگرچه گاه نيز براي كسب ساير خواستههاي مادي يا معنوي مدنظر قرار ميگيرد. از آنجا كه انسان فطرتا كمالجوست وهر چيز را در حد نهايت آن ميخواهد، ميل انسان به قدرت نيز محدود به حد معيني نيست. از سوي ديگر انسان موجودي اجتماعي است. (خواه آنرا فطري يا اكتسابي بدانيم) با توجه به افزونطلبي انسانها و وجود غرائز حيواني در انسان، قانون لازمهي تداوم زندگي اجتماعي و حكومت ضامن اجراي قانون است. دو بعدي بودن وجود آدمي، جامعه بشري و به تبع آن حكومتها را نيز در يك نگاه كلان در دو قطب قرار ميدهد. (حقوباطل) اما از آنجا كه باطل در ذات خود متشتت است، آنچه در جامعهي بشري مشاهده ميشود تنازع مداوم قدرتهاي باطل با يكديگر و با قدرت حق است. سطح كلان اين تعارض بين حكومتها روي مي دهد كه سمبل قدرت در جوامع بشري هستند. بنابراين يكي از ويژگيهاي نظريهي امنيتي اسلام دو انگاري "رحمت" و "شدت" است. رحمت ناظر بر روابط مبتني بر ايمان و پذيرش اسلام است و شدت ناظر بر ارتباط با اردوگاه كفر ومعارضين است.(اصغر افتخاري، 1383،ص.441تا444)
به نظر ميرسد در رهیافت توحیدی، امنيت محصول قدرت نرم وسخت است. از يكسو اركان عمدهي قدرت كه امنيتزا هستند عبارتند از: ايمان اجتماعي، التزام سياسي، پذيرش حاكميت الهي و بالاخره اجتماعي شدن قدرت، از طريق بيعت عمومي با امام يا وليفقيه و از سوي ديگر بر تمركز قدرت نظامي به منظور ارعاب دشمنان در آيهي شريفهي "واعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم" (انفال60) تصريح ميشود. دستورات اسلام در زمينهي ايجاد قدرت ارهابي در برابر تهديدات بيگانه درچارچوب امنيت جهان اسلام تفسير ميشود.(دري نجفآبادي،1379،ص. 286) آنجا كه دارد: اگر دشمن گام به سرزمين مسلمانان ومرزهاي سرزمين مسلمانان بگذارد بهگونهاي كه از اين لشگركشي ترس بر بيضهي اسلام و جامعهي اسلامي حاصل شود بر مسلمانان واجب است كه در برابر اين لشگركشي به هر وسيلهي ممكن دفاع نمايند. (امام خميني رحمهاللهعليه،1390،ص. 485)
نفيسبيل، به معناي مردود شمردن استيلاي بيگانه بر مسلمانان، اصل ديگري در رهیافت توحیدی است كه برآن اتفاق نظر وجود دارد. از آيهي شريفهي "لن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلا" (نساء 141) ميشود نتيجه گرفت كه هر چيزي كه سبب سلطهي كفار بر مؤمنان ومسلمانان شود ممنوع است و اين مبناي روابط دولت اسلامي با ساير دول است. اين اصل كه دو جنبهي سلبي و ايجابي دارد، از يكسو ناظر بر نفي سلطهي بيگانگان است واز سوي ديگر دلالت بر ضرورت از ميان برداشتن زمينههاي وابستگي سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي جامعهي اسلامي دارد.(اخوان كاظمي،1386،ص. 25تا27)