در بیان مفهوم مدیریت بحران با طیفی از تعاریف که دربرگیرنده دیدگاه های حداقلی تا حداکثری است مواجه می شویم. برخی مدیریت بحران را تنها به دوره زمانی وقوع بحران محدود نموده و انتظارشان از مدیریت بحران خارج شدن از آن شرایط است. در مقابل، دیگران مدیریت بحران را ناظر بر برنامه ریزی و اقدام برای پیشگیری، آمادگی، مواجهه، بازیابی تا یادگیری پس از بحران می دانند.
مک کارتی، به روشنی یک دیدگاه حداقلی را در بیان مفهوم بحران ارائه می دهد؛ و می گوید: « مدیریت بحران راه حلی معقول برای برطرف کردن شرایط غیرعادی است.» (سوری علیرضا، 1394) ساکاکی نیز معتقد است: «اصطلاح مديريت بحران عموماً با پاسخ سازمانی و سیاسی در خلال مراحل بسیار سخت و مخاطره آمیز بروز بحران مرتبط شده است.»(ساکاکی و همکاران2013 :157) فیرن بانکس(1996) نیز مدیریت بحران را به : «تلاش سازمان و اعضای تیم مديريت بحران، در جهت رفع و برطرف سازی برخی از خطرات و شرايط عدم اطمینان که به سازمان اجازه کنترل بر سرنوشت خود را نمی دهد» (سوری، 1394) محدود می کند. هیوول نیز در شمار تعاریفی که از منابع مختلف گردآورده به تعدادی از تعاریف مضیق اشاره می کند: از آن جمله تعریف مک فارلین است؛ که مدیریت بحران را در دایره زمان بُروز آن محدود می داند و می گوید: مدیریت بحران عبارتست از: «سرعت زياد در حالتی که زمان کم است و به تصمیم گیری در وضعیت نامعلوم نیاز است؛ و زمانی برای صبر کردن و نگاه کردن نیست.» و تعریف کومبس (2001) که مدیریت بحران را «مجموعه ای ازعوامل طراحی شده برای مبارزه با بحرا ن و کاهش آسیب واقعی خسارت و تلاش برای جلوگیری يا کاهش پیامدهای منفی بحران» می داند؛ و تعریف ناتو که مدیریت بحران را با رویکردی نظامی، « اقدامات هماهنگ انجام شده برای جلوگیری ازگسترده شدن بحران و تشديد درگیري های مسلحانه ويا جلوگیری ازدشمنی» می داند. و از منابعی دیگر: « هنرازبین بردن بسیاری ازخطرها و بلاتکلیفی ها برای اجازه دادن به شما در جهت دستیابی به کنترل بیش تر بر سرنوشت خود» و «توانايی مديريت وضعیت متغیر وگرفتن تصمیمات حساس» و « مجموعه ای از چالش های غیرعادی مرتبط با حکومت که در آن از رهبران انتظارمی رود تصمیمات مهم بگیرند ودرسخت ترين وضعیت ها مسیر را نشان دهند.» (هیول،1397) نقل می کند.
وجه مشترک این تعاریف، محدود کردن عرصه مدیریت بحران به شرایطی است که بحران روی داده و رهبران، فرماندهان و یا مدیران با چالش های آن همچون غافلگیری، خارج شدن اوضاع از کنترل، عدم قطعیت، ضرورت تصمیم گیری سریع و مانند آن روبرو شده اند.
اما از سوی دیگر تعاریفی وجود دارد که مفهوم مدیریت بحران را به دایره زمانی بُروز بحران محدود نکرده و پیش و پس از آن را دربرگرفته اند. عبداللهی(1383) می گوید: «مدیریت بحران به مجموعه ای از اقدامات اطلاق می شود که قبل، حین و بعد از وقوع بحران برای جلوگیری، جستجوی دقیق و اندیشمندانه بحران و کنترل و خاتمه آن در راستای تامین منافع ملی و همچنین کاهش هرچه بیش تر آثار و عوارض آن انجام می گیرد.» پیرسون وکلر(1998): مدیریت بحران را «تلاشی نظام مند توسط اعضای سازمان به همراه ذي نفعان خارجی، در راستای جلوگیری از وقوع بحران و يا اداره موثر بحران هايی که رخ می دهند» می دانند. تاجیک می نویسد: «مدیریت بحران یک علم کاربردی است که به وسیله مشاهده نظام مند بحران ها و تجزیه و تحلیل آن ها در جستجوی یافتن ایزاری است که توسط آن ها بتوان از بروز بحران ها پیشگیری نموده و یا در صورت بروز آن ها در خصوص کاهش آثار و بهبود اوضاع اقدام نمود. گستره مفهومی – تعریفی واژه مدیریت بحرن بسیار فراخ و دربر گیرنده هر تمهیدی برای پرهیز از بحران، جست و جوی اندیشمندانه بحران و خاتمه و مهار بحران در راستای تامین مناففع ملی است.» (تاجیک، 1384) اسنیزک بر آنست که: «مديريت بحران مهارتی بی نظیر است که درعین حال به سختی به دست می آيد. تجزيه وتحلیل حوادث اغلب اشتباهاتی را نشان می دهد که انسان نتوانسته است از آن ها جلوگیری کند؛ يا آن ها را وخیم تر، و موجبات حادثه های بدتر را فراهم کرده است. (علمايی،1378) جدی می گوید: «مهم ترين وظايف مديريت بحران برمراحل مختلف مديريتی ازجمله کاهش آسیب پذيری، پیش بینی و هشدار،ايجاد آمادگى،واکنش سريع، ترمیم و بازسازى تأکید دارد؛ در اين میان به ويژه براى سازمان هاى اقدام کننده درزمان بحران، آمادگى ازاهمیت دوچندانی برخوردار است. زيرا اولا از تمامى مراحل مديريت بحران اثرپذير، و بر تمامى آنان مؤثراست ودرثانى به شدت با مرحله واکنش درهم آمیخته است.» (جدی، 1391) ساکاکی می گوید: «متخصصان اتفاق نظر دارند که مديريت بحران فراتر از پاسخ آنی است و شامل مديريت مخاطرات و آمادگی در مرحله پیشین در کنار بازيابی و بازخورد در مرحله پسین می شود؛ به عنوان مثال، هیدئو کوراتا مديريت بحران را به سامانه ای تعريف می کند که فرد آن را برای بدترين حالت آماده می سازد؛ تمام تلاش های ممکن را برای جلوگیری از حوادث ناگوار به کار می بندد و در صورت وقوع بحران، توسط آن خسارات را به حداقل می رساند و به سوی بازيابی وضعیت عادی حرکت می کند.»(ساکاکی، 2013 ) سرافرازی می نویسد: «مدیریت بحران به عنوان فرآیندی نظام یافته تعریف می شود که طی این فرآیند سازمان تلاش می کند بحران های بالقوه را شناسایی و پیش بینی کند سپس در مقابل آن ها اقدامات پیشگیرانه ای را انجام دهد تا اثر آن را به حداقل برساند.» (سرافرازی ،1398) و بالاخره حسینی-حسین (1388) می گوید: « مدیریت بحران را باید: فرآیند تصمیم واقدام به منظور پیش بینی بحران و پیشگیری از وقوع آن، کسب آمادگی و مقابله با بحران و ترمیم اثرات بحرانی دانست.»
آنچه مرور شد بیانگر این واقعیت است که دیدگاه موسع درباره مفهوم مدیریت بحران در میان اندیشمندان از جایگاه بالاتری برخوردار است. این دیدگاه انتظار فایده مندی بیش تری را از مدیریت بحران موجب می گردد؛ و در مقایسه با تعاریف مضیق که مدیریت بحران را رویکردی انفعالی در برابر رخدادهای ناگهانی معرفی می کند؛ به مدیریت بحران به مثابه انتخابی آگاهانه، آینده نگرانه و هوشمندانه می نگرد. بر این اساس مدیریت بحران تمهیدی مدبرانه است؛ برای این که بحرانی روی ندهد و اگر روی داد با کم ترین میزان خسارت پایان پذیرد؛ و آسیب های ناشی از آن به سرعت ترمیم شود. از این رو مدیریت بحران یک فرآیند مداوم است؛ برای اطمینان داشتن به این که اوضاع به سادگی از کنترل خارج نمی شود؛ و برای شرایط بسیار سخت نیز آمادگی هایی وجود دارد که از پای در نیاییم.
از سوی دیگر هریک از تعاریف پیش گفته جنبه و یا جنبه هایی از مفهوم مدیریت بحران را مورد تاکید قرار می دهد؛ اما به نظر می رسد بیان جامع تر از مفهوم مدیریت بحران در یک الگوی چهار لایه که دربرگیرنده لایه های ادراکی، نهادی، فرآیندی، و تعاملی به شرح زیر قابل ارائه باشد.
- لایه ادراکی: این لایه که زیر بنایی ترین لایه در مدیریت بحران است ، ریشه در فرهنگ عمومی جامعه و فرهنگ سازمانی دارد؛ و در مرتبه نخست ناظر بر پذیرش بحران به عنوان یک واقعیت کتمان ناپذیر است؛ که برای هر فرد، گروه، سازمان، ملت و حتی جامعه بشری می تواند روی دهد. و دوم این باور که بحران قابل مدیریت کردن است. ماهیت ذهنی و بین الاذهانی این لایه بهره گیری از رویکردهای دانشی مانند آموزش و ترویجی مانند تبلیغ را مورد تاکید قرار می دهد.
- لایه نهادی: این لایه ناظر بر وجه ساختاری مدیریت بحران است. لازمه مدیریت بحران ایجاد سازمان و تبیین سازوکارهای لازم برای اداره آن است. لایه نهادی در برگیرنده فرماندهی بحران، ستاد هماهنگ کننده، بخش های: اطلاعات، عملیات، روابط عمومی و پشتیبانی است. تاکید بر واژه فرماندهی به دلیل ویژگی های بحران است که مدیریت آن را از اداره بروکراتیک دور و به رهبری در شرایط پرمخاطره مانند عرصه های نظامی نزدیک می کند. ستاد هماهنگ کننده، که گاه با عناوین: قرارگاه، کمیته، دبیرخانه و مانند آن شناخته می شود؛ و فعایت دائمی دارد؛ برای اطمینان از این است که الزامات مدیریت بحران به نحو مناسبی همواره دنبال می شود؛ و در زمان بحران یا نزدیک به آن، هماهنگی های کافی به وجود می آید. بخش های اطلاعات، عملیات، روابط عمومی و پشتیبانی احتمالا در زمان عادی نیز فعالیت های مشابهی انجام می دهند. بخش اطلاعات از آن جهت اهمیت دارد، که پیش بینی بحران و اداره موثر آن مستلزم دسترسی به اطلاعات صحیح و کافی است. نقش عملیات، انجام اقدامات میدانی برای پیشگیری از وقوع، مقابله با بحران و ترمیم آسیب های بحران است. اهمیت مدیریت افکار عمومی، کارکنان و سازمان های همکار در بحران موجب گردیده که روابط عمومی بخش مهمی در ستاد مدیریت بحران محسوب گردد. و سرانجام بخش پشتیبانی نیازمندی های انسانی، مالی و لجستیکی مدیریت بحران را تامین می نماید. علاوه بر ساختار، نرم افزارهای لازم برای مدیریت بحران که دربرگیرنده مدارک یا سامانه هایی است که وظائف، روش ها و روابط بین اجزا را تبیین و تسهیل می کند، جنبه دیگری از لایه نهادی است؛ که اهمیت آن کمتر از وجه ساختاری نیست.
- لایه فرآیندی: این لایه ناظر برگام های متوالی مدیریت بحران است؛ که به گونه های مختلفی تعریف می شود. فرآیند مدیریت بحران دست کم سه مرحله پیشگیری از بحران، مقابله با آن و ترمیم آسیب ها را در بر می گیرد. بحث مبسوط پیرامون فرآیند مدیریت بحران در بخش مستقلی خواهد آمد.
- لایه تعاملی: از این زاویه، مدیریت بحران مدیریت شبکه ای از ارتباطات است؛ که در یک تقسیم بندی کلان، به ارتباطات داخلی و خارجی تقسیم می شود. ارتباطات داخلی شامل تعریف روابط بین اجزای سازمان و کارکنان آن است. ارتباطات خارجی دربرگیرنده ارتباط با سازمان های همکار، جامعه و حتی بازیگرانی است که در صحنه بحران معارض شناخته می شوند.
برآیند سخن این که:
- دو نگرش مضیق و موسع در باره مدیریت بحران وجود دارد. در نگرش نخست مدیریت بحران محدود به دوره وقوع بحران، و مکمل الگوی جاری مدیریت در سازمان است. اما بر اساس نگرش دوم که امروزه نگرش غالب محسوب می شود؛ الگوی مدیریت بحران موازی با الگوی جاری مدیریت در سازمان جریان دارد.
- مدیریت بحران ماهیت فرماندهی دارد؛ و از مدیریت بروکراتیک متمایز می شود.
- مدیریت بحران دربرگیرنده مجموعه ای از تدابیر و فعالیت هاست؛ و در پی آن است که بحرانی روی ندهد و اگر روی داد کم ترین خسارت را به بار آورد؛ و پیآمدهای نامطلوب کمتری داشته باشد.
- چند لایه دیدن مفهوم مدیریت بحران، شامل لایه های ادراکی، نهادی، فرآیندی و تعاملی به درک بهتر این مفهوم کمک می کند.