- امنیت در شمار بزرگترین مواهب الهی و رهایی از ناامنی در ردیف رهایی از گرسنگی است. (قرآن کریم، سوره قریش: الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف) بزرگان ما امنیت را نعمتی ناشناخته و هم تراز سلامتی دانسته اند. (رسول اکرم صلی الله علیه و آله: نعمتان مجهولتان؛ الصحه و الامان)
- امنيت سنگ زيربناى حيات فرد و جامعه است و لازمه توسعه، رفاه و ارتقاى مادى و معنوى انسان به حساب مى آيد. از بيان امیرالمومنین على( علیه السلام) در مورد ضرورت حكومت، اين معنا به خوبى استفاده مى شود. حضرت در پاسخ شبهه خوارج كه مى گفتند: «لا حُكْمَ اِلّا لله» فرمود: «لابدّ للناس من امير برّ او فاجر ... و يقاتِل به العدوّ و تأمنُ به السّبل و يؤخذ به للضعيف» (نهج البلاغه، خطبه 40) یعنی: به ناچار براى مردم اميرى لازم است؛ خواه نيكوكار يا بدكار، تا به وسيله او با دشمن جنگ شود؛ و راه ها امن گردد؛ و حقوق ضعفا از اقويا گرفته شود؛ و نيكوكاران در رفاه باشند؛ و از شرّ بدكاران آسايش داشته باشند.» در اين بيان نورانى، امام( علیه السلام)، فلسفه حكومت و ضرورت آن را بيان مى فرمايد و از اهداف و اصول آن برقرارى امنيت، دفاع و مقابله با دشمنان، حمايت از حقوق مظلومان و ستمديدگان و مقابله با ستمگران و متجاوزان و تأمين رفاه و آسايش و آرامش جامعه و جمع آورى بيت المال و مصرف صحيح آن را برمى شمرد. بيشک، بدون امنیت هیچ نیازی از نیازهای فردی و اجتماعی بشر به نحو مطلوب برآورده نخواهد شد.
- خاستگاه همه مکتب های امنیتی شناخته شده در دنیای امروز، حتی مکتب امنیتی موسوم به جهان سوم، کشورهای غربی هستند. این در حالی است که بومی گرایی در علوم انسانی، بویژه در دهه های اخیر، به شدت مورد تاکید قرار گرفته است. بوم گرایان بر این نظر تأکید دارند که جغرافیا و بسترهای اجتماعی، کارکردی آشکار، در پدیدآوردن دستگاه های شناختی و دانش بشری داشته اند. تجلی بوم گرایی در مطالعات امنیتی، تاکید بر زمینه وند بودن امنیت است.
- در پژوهش های امنیتی دو شاخه «شناختی» و «کاربردی» بازشناسی می شود. شاخه شناختی به چیستی و چرایی امنیت و شاخه کاربردی به چگونگی تولید، پاسداشت و ارتقای امنیت و بازسازی آسیب های امنیتی می پردازد. نیاز به پژوهش های بومی، در شاخه کاربردی مطالعات امنیتی آشکار است؛ چون چالش های امنیتی جوامع، که بستر این پژوهش ها هستند؛ از پایه با یکدیگر متفاوتند. ولی باید گفت که پژوهش های بومی در شاخه شناختی پژوهش های امنیتی از اهمیت بیش تری برخوردارند؛ چون این پژوهش ها بستگی فراوانی با نظام ارزشی هر جامعه دارند. از آن رو که در بسیاری از تعریف های مفهوم امنیت، ارزش ها در کانون گزاره تعریف قرار دارند.
- نبرد حق و باطل نبردی همیشگی و در نتیجه، چالش امنیت یک روند پیوسته تاریخی است. انسان آفریدهای دو بعدي و آمیخته از فطرت الهي و غرایز حيواني است. دو بعدي بودن وجود آدمي، جوامع بشري را در يك نگاه كلان، در دو قطبِ «حق» و «باطل» قرار ميدهد. از این رو آن چه در سطح جامعه بشري دیده میشود، ستیزه همیشگی قدرتهاي باطل با قدرت حق است.
- مرجع امنیت مهم ترین رکن برای برداشت درست از مفهوم امنیت، بنیان شکل گیری نظریه های امنیتی و بارزترین وجه تمایز نظریه ها از یکدیگر است. مرجع امنیت می تواند موجودیتی عینی، مانند جمعیت؛ و یا موجودیتی انتزاعی، مانند انسجام و یکپارچگی ملت باشد. شناخت و اشتراک نظر در امنیت بخشی از مساله امنیت و لازمه صیانت از آن است.
- آنگاه كه تهديد را «عامل»، «خارجي»، «نامطلوب» و «عيني» قلمداد نماييم وآسيب پذيري را «غيرعامل»، «داخلي»، «بالقوه» و«بستر ساز» ناامني بدانيم، ناامني برآیند تهديد وآسيب پذيري خواهد بود.
- امنيت دستآورد قدرت نرم، نیمه سخت وسخت است. از يكسو ايمان فردی و اجتماعي، وفاداری سياسي، پذيرش حاكميت الهي و دست آخر اجتماعي شدن قدرت، از طريق بيعت عمومي با امام، بنیادهای قدرت و امنيت به حساب می آیند؛ و از سوي ديگر بایدها و نبایدهای حقوقی و قضایی انتظام بخش پیوندهای اجتماعی است؛ و سرانجام قدرت نظامي لازمه امنیت پایدار است.
- امنیت با پذیرش ولایت الهی، عمل به دستورات وحی و عقل، قرار داشتن در زیر پرچم حق، رجوع به فطرت الهی و کنترل هواهای نفسانی و دست آخر بیم و امید به آینده محقق می شود. هدف نهایی امنیت این است که زمینه کمال انسانی از طریق عبودیت برای رسیدن به قرب الهی فراهم شود.
خاستگاه تمامی مکاتب امنیتی مطرح در دنیای امروز کشورهای غربی هستند. از زمانی که رآلیست ها در بستر مطالعات استراتژیک، امنیت را در چارچوب علوم نظامی بررسی و آن را با تهدید خارجی تعریف کردند؛ و آنارشی بین المللی را اجتناب ناپذیر و چاره را در خود اتکایی نظامی دانستند؛ و پس از آن لیبرال ها در چارچوب مطالعات روابط بین الملل، ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را بر امنیت افزودند؛ و صلح جهانی را بین لیبرال دمکراسی ها میسر و لازمه امنیت را علاوه بر رفع تهدید، مستلزم آسایش و رضایت مندی قلمداد کردند؛ و سپس مکتب کپنهاک، در حوزه مستقل تری مطالعات امنیتی را دنبال کرد؛ و تهدید را امری بینا ذهنی برشمرد؛ و با تاکید بر بعد اجتماعی و سطح منطقه ای امنیت، رویکرد امنیتی سازی را مطرح کرد؛ در واقع، آنها همگی داستان تطور مساله امنیت در غرب را روایت نمودند. داستانی که بر تاریخ نیمکره ی شمالی، از جنگ های سی ساله، تا معاهده ی وستفالیا، و آنگاه جنگ های جهانی اول و دوم و سپس دوران جنگ سرد و تا به امروز، منطبق و با روند مسائل امنیتی در سایر کشورها به کلی بیگانه بود. تلاش آنها برای پوشاندن این لباس بر تن کشورهای جنوب، آن قدر بی مناسبت بود؛ که خودشان پی برده و با بر شمردن تفاوت های کشورهای جهان سوم با غرب، مکتب امنیتی جهان سوم را مطرح نمودند. در واقع، مکتب امنیتی جهان سوم، پاسخی به ضرورت بومی گرایی در حوزه مطالعات امنیتی است؛ ولی جنبه تراژدی آن این است که باز هم از سوی غربی ها عرضه می شود؛ و در نتیجه غیر بومی است؛ و تجویزی واحد برای کشورهای کاملا متفاوتی است؛ که وجه مشترک شان توسعه نیافتگی است.