بیان مسئله:پیشرفت شتابان هوش مصنوعی (AI) ماهیت جنگهای آینده را دگرگون کرده و تهدیدات بیسابقه ای برای امنیت ملی و اماکن حیاتی (از جمله اشخاص کلیدی، مراکز نظامی، تأسیسات هستهای و زیرساختهای ارتباطی) ایجاد کرده است. تا سال ۲۰۳۰، تا ۸۰٪ از این زیرساختها در معرض تهدید پیشرفته مبتنی بر AI قرار خواهند گرفت. سیستمهای دفاعی سنتی در برابر حملات تقابلی هوش مصنوعی که قادر به شناسایی و شکستن الگوهای امنیتی هستند، آسیبپذیر شدهاند.
چالشها و پیشرانهای کلیدی :چهار سناریوی برای آینده محتمل است: جنگهای الگوریتمی، میدان نبرد خودمختار، جنگ هیبریدی و بازدارندگی شناختی. سه پیشران اصلی این تحولات عبارتند از:
- شتاب فناورانه: پیشرفت در پردازش کوانتومی (شکستن رمزنگاریها) و تراشههای نورومورفیک.
- دگردیسی اقتصادی-نظامی: کاهش چشمگیر هزینههای عملیات و تبدیل داده به "مهمات استراتژیک".
- تحولات ژئوپلیتیک: تقسیم جهان به بلوکهای فناوری (غرب در مقابل چین-روسیه) و ظهور قدرتهای غیردولتی مجهز به AI.
نقاط گسست بحرانی :
- ۲۰۳۰-۲۰۲۸: دستیابی به هوش مصنوعی عمومی (AGI) در سطح نظامی برای برنامهریزی راهبردی.
- ۲۰۳۵: استقرار گسترده سربازان آواتار کنترلشده از راه دور.
- ۲۰۴۰: ظهور سایبورگهای جنگی با تواناییهای فراانسانی.
پیامدهای استراتژیک: این تحولات منجر به پیامدهای بزرگی خواهد شد:
- توازن قدرت: تضعیف ارتشهای سنتی توسط گروههای کوچک مجهز به AI و پارادوکس برتری نامتقارن.
- اخلاق جنگ: ایجاد بحران مسئولیتپذیری در استفاده از سیستمهای خودمختار کشنده.
- امنیت ملی: افزایش آسیبپذیری زیرساختهای حیاتی در برابر حملات هوشمند.
- نقش انسان: کاهش نقش رزمندگان به اپراتورهای پشتیبان.
راهبردهای کلیدی برای حفاظت از ارزش های حیاتی:
- گذار از دفاع ایستا به پویا: استفاده از سیستمهای خودتطبیقپذیر مبتنی بر AI که بتوانند به صورت پویا و در زمان واقعی به تهدیدات پاسخ دهند.
- ادغام امنیت فیزیکی، سایبری و زیستی: ایجاد یک مثلث امنیتی یکپارچه برای مقابله با حملات ترکیبی.
- ایجاد پلتفرمهای همکاری با متحدان: اشتراکگذاری اطلاعات تهدیدات و توسعه استانداردهای مشترک امنیتی.
- حفظ برتری شناختی انسان: انسان باید در حلقههای تصمیمگیری حیاتی کنترل نهایی را حفظ کند و AI تنها به عنوان ابزار پشتیبان تصمیمگیری عمل نماید.
الزامات نهایی (مثلث برتری): دستیابی به برتری در جنگ آینده مستلزم تسلط بر سه رکن کلید است:
- سوپرکامپیوتینگ(پردازش بینظیر)
- تسلط بر اکوسیستم دادههای جهانی (کنش بر کلاندادهها)
- جذب و پرورش استعدادهای دوگانه (متخصصان AI با دانش عمیق نظامی)
خاستگاه تمامی مکاتب امنیتی مطرح در دنیای امروز کشورهای غربی هستند. از زمانی که رآلیست ها در بستر مطالعات استراتژیک، امنیت را در چارچوب علوم نظامی بررسی و آن را با تهدید خارجی تعریف کردند؛ و آنارشی بین المللی را اجتناب ناپذیر و چاره را در خود اتکایی نظامی دانستند؛ و پس از آن لیبرال ها در چارچوب مطالعات روابط بین الملل، ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را بر امنیت افزودند؛ و صلح جهانی را بین لیبرال دمکراسی ها میسر و لازمه امنیت را علاوه بر رفع تهدید، مستلزم آسایش و رضایت مندی قلمداد کردند؛ و سپس مکتب کپنهاک، در حوزه مستقل تری مطالعات امنیتی را دنبال کرد؛ و تهدید را امری بینا ذهنی برشمرد؛ و با تاکید بر بعد اجتماعی و سطح منطقه ای امنیت، رویکرد امنیتی سازی را مطرح کرد؛ در واقع، آنها همگی داستان تطور مساله امنیت در غرب را روایت نمودند. داستانی که بر تاریخ نیمکره ی شمالی، از جنگ های سی ساله، تا معاهده ی وستفالیا، و آنگاه جنگ های جهانی اول و دوم و سپس دوران جنگ سرد و تا به امروز، منطبق و با روند مسائل امنیتی در سایر کشورها به کلی بیگانه بود. تلاش آنها برای پوشاندن این لباس بر تن کشورهای جنوب، آن قدر بی مناسبت بود؛ که خودشان پی برده و با بر شمردن تفاوت های کشورهای جهان سوم با غرب، مکتب امنیتی جهان سوم را مطرح نمودند. در واقع، مکتب امنیتی جهان سوم، پاسخی به ضرورت بومی گرایی در حوزه مطالعات امنیتی است؛ ولی جنبه تراژدی آن این است که باز هم از سوی غربی ها عرضه می شود؛ و در نتیجه غیر بومی است؛ و تجویزی واحد برای کشورهای کاملا متفاوتی است؛ که وجه مشترک شان توسعه نیافتگی است.